شب

شب
روی بغض پریشانی می شکند
و درد لابه لای اشک
حسرت می بارد

سایه های پنهان
روی هر گذر شاید
که سکوت را بشکند

صدای قدمهای خستگی
روی تن کوچه دل را می لرزاند
شاید که عابر شب
میان لغزندگی سایه ها
به من وصله شود

باید از هجوم شب بگذرم
سیاهی شب
روی تکانهای دلهره
عجیب نگاهم را می لرزاند

انتظار هرشب
بهانه ایست که
که روی شبانه های زیادی
چنگ میزند.

#مریم_پورقلی...
دیدگاه ها (۱۶۷)

خبر آمد!خبری در راه استقاصدک رقص کنان می آیداو ز راز دل من آ...

یه سین سالهاستکه به هفت سین دلاموناضافه شدهسلامتےرفقاےمجازیک...

فصلی که تو نباشی باید چترها رابست روی دلتنگی آمدنت روزها را ...

کفش هایم کجاست؟ میخواهم بی خبر راهی سفر بشوممدتی بی بهار طی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط