یادم میاد بچه بودم و خیلی گوگولی
یادم میاد بچه بودم و خیلی گوگولی👶
مادر بزرگی از ایل بابام بود یه روز منو و برادرم🤤
در غیاب پدر و مادر مون با جوب💁
مثل سگ زد🤭
و می گفت بار آخر تون باشه👵🏻
که می شنوم به پدر تون میگید بابا😟
باید بگید آتا👵🏻
اگر باباتونم اومد باز تکرار کردید👩🏻🦳
فردا باز همین آشه و همین کاسه 😐
حالا بعد از گذشت۲۸سال🤷
هنوز نمیتونم بگم بابا🐒
وقتی میگم بگم پدر یه جوری میشم😒
و همیشه به آتا گفتن راحترم🚶
از ترس اون پیر زن حتا جرعت نکردم🐒
به بابام بگم این منو زد😑
میدونی که چی میگم🥲
مادر بزرگی از ایل بابام بود یه روز منو و برادرم🤤
در غیاب پدر و مادر مون با جوب💁
مثل سگ زد🤭
و می گفت بار آخر تون باشه👵🏻
که می شنوم به پدر تون میگید بابا😟
باید بگید آتا👵🏻
اگر باباتونم اومد باز تکرار کردید👩🏻🦳
فردا باز همین آشه و همین کاسه 😐
حالا بعد از گذشت۲۸سال🤷
هنوز نمیتونم بگم بابا🐒
وقتی میگم بگم پدر یه جوری میشم😒
و همیشه به آتا گفتن راحترم🚶
از ترس اون پیر زن حتا جرعت نکردم🐒
به بابام بگم این منو زد😑
میدونی که چی میگم🥲
- ۱.۰k
- ۰۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط