عاشقانه شهدا 💞 💓 💞
#عاشقانه_شهدا 💞 💓 💞
...دامادی که به عروسی خودش نرسید😢 💔
ما با خانواده امیر هم محلی هستیم🏡
اونا چند کوچه بالاتر از ما میشینن
تا قبل از اینکه به خواستگاری من بیان امیر رو ندیده بودم!
اما او
من رو تو مسیر امامزاده دیده بود و به خانوادش من رو برای ازدواج معرفی کرده بود😌
که برای همین پا پیش گذاشت و وصلت انجام شد.
یکسال بعد از عقدمون قرار بود ازدواج کنیم💞
اما از اونجایی که امیر امام حسین(ع) رو خیلے دوست داشت،
تمام سرمایش رو جمع کرد💵
و برای مراسم امام حسین(ع) یه علم خرید و علمدار شد💪 🏻
بعد از اون بود که بالاخره تونست یه خونه بخره🏡
که به میگفت این خونه رو از امام حسین(ع) داریم😇
قرارمون این بود که مراسم عروسی نگیریم و فقط یه سفر به مشهد بریم و زندگیمون رو شروع کنیم😋 💞
چون قصدمون این بود که شروع زندگیمون ساده باشه
و ترجیح میدادم چون خونه خریده بود اول زندگی فشار مالی بیشتری بهش وارد نشه😢
همیشه پیگیر اخبار جنگ در سوریه بود و غبطه دوستاش رو میخورد که اونا به جنگ میرفتند...
به منم میگفت که خیلی دوست داره بره...
من میگفتم بزار حداقل یک مقدار طعم زندگی رو بچشیم...
یه مقدار باهم باشیم...
اون وقت از این حرفها بزن..🙄 😥
اما یک دفعه رفت...👣
انگار شهادت را خیلی بیشتر از من دوست داشت...😭
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم_امیر_سیاوشی
پلاک خاکی اینجاست👇 👇 🌷
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2Aq6A
👆 👆 🌷
...دامادی که به عروسی خودش نرسید😢 💔
ما با خانواده امیر هم محلی هستیم🏡
اونا چند کوچه بالاتر از ما میشینن
تا قبل از اینکه به خواستگاری من بیان امیر رو ندیده بودم!
اما او
من رو تو مسیر امامزاده دیده بود و به خانوادش من رو برای ازدواج معرفی کرده بود😌
که برای همین پا پیش گذاشت و وصلت انجام شد.
یکسال بعد از عقدمون قرار بود ازدواج کنیم💞
اما از اونجایی که امیر امام حسین(ع) رو خیلے دوست داشت،
تمام سرمایش رو جمع کرد💵
و برای مراسم امام حسین(ع) یه علم خرید و علمدار شد💪 🏻
بعد از اون بود که بالاخره تونست یه خونه بخره🏡
که به میگفت این خونه رو از امام حسین(ع) داریم😇
قرارمون این بود که مراسم عروسی نگیریم و فقط یه سفر به مشهد بریم و زندگیمون رو شروع کنیم😋 💞
چون قصدمون این بود که شروع زندگیمون ساده باشه
و ترجیح میدادم چون خونه خریده بود اول زندگی فشار مالی بیشتری بهش وارد نشه😢
همیشه پیگیر اخبار جنگ در سوریه بود و غبطه دوستاش رو میخورد که اونا به جنگ میرفتند...
به منم میگفت که خیلی دوست داره بره...
من میگفتم بزار حداقل یک مقدار طعم زندگی رو بچشیم...
یه مقدار باهم باشیم...
اون وقت از این حرفها بزن..🙄 😥
اما یک دفعه رفت...👣
انگار شهادت را خیلی بیشتر از من دوست داشت...😭
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم_امیر_سیاوشی
پلاک خاکی اینجاست👇 👇 🌷
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2Aq6A
👆 👆 🌷
۸۵۳
۰۳ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.