01:20 :)💔
01:20 :)💔
با اینکه فکرت همیشه در سر من میچرخد
خواستم بارها برایت بنویسم اما نشد!
دلنوشته نوشتن از دلی که بعد از گذشت سه سال هنوز هم داغ دار است و قلم چرخاندن برای کسی که هنوز هم نبودش را باور نمیکنی ، زیادی سخت است!
انگار توان اینکه واژه به واژه برایت جمله بسازم و وجودت را تعریف کنم از دست داده ام
هرچند برای توصیف خوبی های تو واژه ها هرگز کم نخواهد آمد اما عظمت وجودت رقصیدن قلم بر قلب کاغذ را سخت میکند
اصلا احساس شرم دارم که به عنوان رو سیاه ترین دخترِ این کره ی خاکی ، تو و روح بلندت را روایت کنم
دلتنگیِ لبخندت امانم را بریده است و هربار که حرفی از تو هرجای این دنیا بر زبان کسی جاری میشود ، بغض هم به گلوی بی نوای من چنگ می اندازد
علی را که میبینم ، جای خالی مالکش را هم حس میکنم و یاد بغضی می افتم که بالای سرت شکست و دل خون شدیم!
تصویرِ دستی که بر خاک افتاده و خبر پیکری که پاره پاره شده بود قلب های داغدارمان را هنوز به آتش میکشد
چه آرزوی نابی در سر می پروراندی عموی فرزندانِ یتیمِ شهدا
و چه زود وجودت را دریغ کردی تا با رفتنت ، بجز همان بچه های چشم به راه ، یک ملت را یتیم کنی...
زمانِ بار بستنت از این دنیا و پروازِ خالصانه ات تک تکمان حس کردیم فرزندِ شهیدیم
فرزند شهیدی که موقع تشیع پیکرِ تنها تکیه گاه زندگی اش حس میکرد امنیت از زندگی اش بار بسته
با خودمان گفتیم دیگر کسی با خنده در میدان قدم نمیزند که دلِ دشمن را با چهره ی با صلابتش بلرزاند
اما میدانی!
علمدارِ کربلا رفت ولی دلاوری و شجاعتش هنوز بینِ ما دست به دست میشود و داغِ روضه هایش بر جانمان مینشیند
دستِ علمدار اگر برخاک افتاد علمش هنوز بالاست
تو نیستی اما مکتب سلیمانی هست!
ایران پر از سردار ها و قاسم ها و سلیمانی هاست...
#کاف_علیزاده
سیزدهم دی ماه 1401 | 1:20
#سردار_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
با اینکه فکرت همیشه در سر من میچرخد
خواستم بارها برایت بنویسم اما نشد!
دلنوشته نوشتن از دلی که بعد از گذشت سه سال هنوز هم داغ دار است و قلم چرخاندن برای کسی که هنوز هم نبودش را باور نمیکنی ، زیادی سخت است!
انگار توان اینکه واژه به واژه برایت جمله بسازم و وجودت را تعریف کنم از دست داده ام
هرچند برای توصیف خوبی های تو واژه ها هرگز کم نخواهد آمد اما عظمت وجودت رقصیدن قلم بر قلب کاغذ را سخت میکند
اصلا احساس شرم دارم که به عنوان رو سیاه ترین دخترِ این کره ی خاکی ، تو و روح بلندت را روایت کنم
دلتنگیِ لبخندت امانم را بریده است و هربار که حرفی از تو هرجای این دنیا بر زبان کسی جاری میشود ، بغض هم به گلوی بی نوای من چنگ می اندازد
علی را که میبینم ، جای خالی مالکش را هم حس میکنم و یاد بغضی می افتم که بالای سرت شکست و دل خون شدیم!
تصویرِ دستی که بر خاک افتاده و خبر پیکری که پاره پاره شده بود قلب های داغدارمان را هنوز به آتش میکشد
چه آرزوی نابی در سر می پروراندی عموی فرزندانِ یتیمِ شهدا
و چه زود وجودت را دریغ کردی تا با رفتنت ، بجز همان بچه های چشم به راه ، یک ملت را یتیم کنی...
زمانِ بار بستنت از این دنیا و پروازِ خالصانه ات تک تکمان حس کردیم فرزندِ شهیدیم
فرزند شهیدی که موقع تشیع پیکرِ تنها تکیه گاه زندگی اش حس میکرد امنیت از زندگی اش بار بسته
با خودمان گفتیم دیگر کسی با خنده در میدان قدم نمیزند که دلِ دشمن را با چهره ی با صلابتش بلرزاند
اما میدانی!
علمدارِ کربلا رفت ولی دلاوری و شجاعتش هنوز بینِ ما دست به دست میشود و داغِ روضه هایش بر جانمان مینشیند
دستِ علمدار اگر برخاک افتاد علمش هنوز بالاست
تو نیستی اما مکتب سلیمانی هست!
ایران پر از سردار ها و قاسم ها و سلیمانی هاست...
#کاف_علیزاده
سیزدهم دی ماه 1401 | 1:20
#سردار_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
۲۴.۶k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.