یاسر بینام تیر ماهی
#یاسر_بینام_تیر_ماهی
روزهای بدون اون سردن، فصلهای بدونه اون پاییز
سالهای بدون اون کابوس، قرنها تا ابد جنون آمیز...
رنگ این شهر رنگ غربت شد، وقتی از چهارچوب این در رفت
بی تفاوت به من نگاه میکرد،
وقتی اشک از دو چشم من سر رفت...
عصمت شعرو زیر پا بردم، تا بهش حرفمو بگم ساده
_وزنو سیلابو قافیه گم شید... وقتی اون دل به دیگرون داده...
هر کجا صحبتی از اون میشه، اوله صحبت من ای کاشه
میشه تسخیر کنه دله من رو، هر کی اسمش شبیه اون باشه!
مرد تشنه تو کوچه ها کم نیست،
چشمهای کثیفو آلوده
چشمهاشو بگین بپوشونه، چشم اون آخه ماله من بوده...
تو کمینش نشستمو خوابه، اونکه رفت دلم رو خالی کرد
اون به من خیلی ساده این شبها، معنیه بی کسی رو حالی کرد!
درد شب گریه هامو دوست دارم،
اونکه اومد به جامو دوست داره...
من هنوز خنده هاشو دوست دارم
اون هنوز گریه هامو دوست داره...
من تلاش کردمو نشد باشه، من تلاش کردمو جوابم کرد
من ازش بت تو سینه می ساختم، اون منو با تبر خرابم کرد
وای از این خاطراته زجر آور...
از اتوبانه همتو چمران
از یه رودخونه تو دله دربند
تا ته شب تویه قبرستان
وای از این شعرهای تکراری، تا خود صبح مرگو بیداری
فحش دادن به عالمو آدم، گفتنه کاش دل نمیدادن...
کاش میشد که عاشقم بودی
خیلی نه، کاش فقط یکم بودی..
کاش طاختم نمیزدی با اون
کاش میشد منو شبو بارون
باز با هم بریم تو آغوشت...
من چجوری کنم فراموشت...
#حمید_فریزند
روزهای بدون اون سردن، فصلهای بدونه اون پاییز
سالهای بدون اون کابوس، قرنها تا ابد جنون آمیز...
رنگ این شهر رنگ غربت شد، وقتی از چهارچوب این در رفت
بی تفاوت به من نگاه میکرد،
وقتی اشک از دو چشم من سر رفت...
عصمت شعرو زیر پا بردم، تا بهش حرفمو بگم ساده
_وزنو سیلابو قافیه گم شید... وقتی اون دل به دیگرون داده...
هر کجا صحبتی از اون میشه، اوله صحبت من ای کاشه
میشه تسخیر کنه دله من رو، هر کی اسمش شبیه اون باشه!
مرد تشنه تو کوچه ها کم نیست،
چشمهای کثیفو آلوده
چشمهاشو بگین بپوشونه، چشم اون آخه ماله من بوده...
تو کمینش نشستمو خوابه، اونکه رفت دلم رو خالی کرد
اون به من خیلی ساده این شبها، معنیه بی کسی رو حالی کرد!
درد شب گریه هامو دوست دارم،
اونکه اومد به جامو دوست داره...
من هنوز خنده هاشو دوست دارم
اون هنوز گریه هامو دوست داره...
من تلاش کردمو نشد باشه، من تلاش کردمو جوابم کرد
من ازش بت تو سینه می ساختم، اون منو با تبر خرابم کرد
وای از این خاطراته زجر آور...
از اتوبانه همتو چمران
از یه رودخونه تو دله دربند
تا ته شب تویه قبرستان
وای از این شعرهای تکراری، تا خود صبح مرگو بیداری
فحش دادن به عالمو آدم، گفتنه کاش دل نمیدادن...
کاش میشد که عاشقم بودی
خیلی نه، کاش فقط یکم بودی..
کاش طاختم نمیزدی با اون
کاش میشد منو شبو بارون
باز با هم بریم تو آغوشت...
من چجوری کنم فراموشت...
#حمید_فریزند
۴.۴k
۲۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.