خوابمی آید و در چشم نمی یابد راه

خواب،می آید و در چشم نمی یابد راه
یک طرف اشکْ رَهش بسته و یک سوی خیال
دیدگاه ها (۱۷)

خسته ام مثل پدر سوخته آن شاگردی ...که زد از قسمت بد عاشق است...

باز هم در وسط درس دلم یاد تو کرد...جزوه ام پرشده از اسم تو و...

هنوز بدرود نگفته ای، دلم برایت تنگ شده استچه بر من خواهد گذش...

به گمانم که تو در میکده شاغل هستی.....همه از بوی تو مستند و ...

کاریکلماتور ( خوشخیالی )

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

وقت خواب پروانه هاستدیر زمانی سترودها ایستاده اندبادها نمی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط