کار دنیا دست من نیست ،
کار دنیا دست من نیست ،
وگرنه تا الآن اسم من صفحه ی دوم شناسنامه ات را سیاه کرده بود ،
همسرت بودم ، تو هم مجبور نبودی دلت پیش من باشد و سرت در موهای دیگری ، مرا در ذهن خود تصور و دست هایت را در دست یکی دیگر قفل کنی .
کار دنیا اگر دست من بود
نیمه شب ها به جای اینکه به سقف زل بزنم و گچ بری های قدیمی اتاق را رصد کنم ، سرم را روی بازویت میگذاشتم ، میشنیدم که موهایم را بو میکشی و سیر نمیشوی ، تا خودِ صبح مرا میبوییدی و میبوسیدی و من در آغوشت آرام میگرفتم .
دست من اگر بود
الان چند سالی از زندگی مشترکمان گذشته بود ، من مدام اصرار میکردم که بچه دار شویم ، تو مخالفت میکردی ، من قهر میکردم، تو میگفتی که عاشق این دوتایی بودنمان هستی و من آرزو داشتم دختری داشته باشم که شبیه تو باشد در همان عکسِ بچگی هایت که دستت را زیر چانه گذاشتی .
دست من اگر بود
قصه ی ما هم به سر میرسید ، صبح با صدای من بیدار میشدی ، با نوازشهایم ، با بوسه های گرمم ، چشمانت را باز میکردی و من غرق میشدم در نگاهِ مهربانِ تو و باز هم در آغوشت مینازیدم.
کار دنیا اگر دست من بود ،
به جایِ خواب ، تو را در بیداری میدیدم و بالاخره خدا هم فکری به حالِ الآنِ دل هایمان میکرد ...😍 😍 😐
#hese_khob
شنبه بیست و هشتم #اردیبهشت ۱۳۹۸
ساعت نوزده : پنجاه دقیقه
۱۸۴۱
۱۸۲۶
وگرنه تا الآن اسم من صفحه ی دوم شناسنامه ات را سیاه کرده بود ،
همسرت بودم ، تو هم مجبور نبودی دلت پیش من باشد و سرت در موهای دیگری ، مرا در ذهن خود تصور و دست هایت را در دست یکی دیگر قفل کنی .
کار دنیا اگر دست من بود
نیمه شب ها به جای اینکه به سقف زل بزنم و گچ بری های قدیمی اتاق را رصد کنم ، سرم را روی بازویت میگذاشتم ، میشنیدم که موهایم را بو میکشی و سیر نمیشوی ، تا خودِ صبح مرا میبوییدی و میبوسیدی و من در آغوشت آرام میگرفتم .
دست من اگر بود
الان چند سالی از زندگی مشترکمان گذشته بود ، من مدام اصرار میکردم که بچه دار شویم ، تو مخالفت میکردی ، من قهر میکردم، تو میگفتی که عاشق این دوتایی بودنمان هستی و من آرزو داشتم دختری داشته باشم که شبیه تو باشد در همان عکسِ بچگی هایت که دستت را زیر چانه گذاشتی .
دست من اگر بود
قصه ی ما هم به سر میرسید ، صبح با صدای من بیدار میشدی ، با نوازشهایم ، با بوسه های گرمم ، چشمانت را باز میکردی و من غرق میشدم در نگاهِ مهربانِ تو و باز هم در آغوشت مینازیدم.
کار دنیا اگر دست من بود ،
به جایِ خواب ، تو را در بیداری میدیدم و بالاخره خدا هم فکری به حالِ الآنِ دل هایمان میکرد ...😍 😍 😐
#hese_khob
شنبه بیست و هشتم #اردیبهشت ۱۳۹۸
ساعت نوزده : پنجاه دقیقه
۱۸۴۱
۱۸۲۶
۲.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.