حواسم را می گذارم در دستانت
حواسم را، می گذارم در دستانت
پرتش کن، هر جا که خواستی
تا ببینی
هر کجا که باشد،
خودش را باز هم، می رساند به تو...!
حالا بنشین و از قصه ی نرسیدن، برای من بگو!
آب، مدت هاست که از سر من گذشته!
حالا، چه باشی،
چه نباشی،
این حواس که هیچ
این من،
شش دانگ،
پیش توست.
پرتش کن، هر جا که خواستی
تا ببینی
هر کجا که باشد،
خودش را باز هم، می رساند به تو...!
حالا بنشین و از قصه ی نرسیدن، برای من بگو!
آب، مدت هاست که از سر من گذشته!
حالا، چه باشی،
چه نباشی،
این حواس که هیچ
این من،
شش دانگ،
پیش توست.
- ۵۰۹
- ۰۹ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط