از یاد تو هر چند فراموش ترینم

از یاد تو هر چند فراموش ترینم
پیش منی و با تو هم آغوش ترینم

پیراهنی از شعر بریدم که بپوشی
رعنای غزلجامه ی خوش پوش ترینم

شاعر شده ام تا که به دامت بکشانم
بی خنده ی شیرین تو خاموش ترینم

از این همه گل رو به تو آوردم وتنها
با عطر نفس های تو مدهوش ترینم

وقت ست بیایی و بمانی و بنوشم
ازجام تو بانوی غزل نوش ترینم

عشق توچه دارد که سرازپانشناسم
شکردهنم،باده ی خود جوش ترینم

بشتاب وبیا تا که به شوق تو..نه اصلن
امشب تو بخوان شعرکه من گوش ترینم
دیدگاه ها (۱)

باشد پرنده! کوچ بکن سمت خانه اتهر چند سخت می گذرد با بهانه ا...

پرسه در کوی غزل بی تو عجب دلگیر است دلم از رهگذرانش ، ز غروب...

✍ ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بودمانند غزل های خودم، یارِ ...

خیس بارانم ولی, چیزی نمیخواهد دلمسردو لرزانم ولی, چیزی نمیخو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط