وقتی بهم خیانت کردی....
وقتی بهم خیانت کردی....
[Part][3]
هان: واقعا دختر شگفت انگیزی هستی واقعااااا
ا/ت:
اره دیگهههههه داشتیم حرف میزدیم
که احساس کردم دوتا چش به سمت من نگا میکنن چشام رو هی بالا پایین میکردم تا متوجه من نشه دیگه صبرم سر رسید نگا کردم دیدم همون پسرس که بهم گفته بود به دوست دخترم نزدیک نشو و... از این چرتو پرت های الکی ..
بهش اهمیت ندادم و برگشتم سمت هان و به حرف زدن ادامه دادیم
کوک:
دیدم اون دختره ا/ت کنار اون هان نشسته و دارع برای هان دلبری میکنه همون داداشم که از زن دیگه بابام بود....
واقعا حال بهم زن بودن اصن واییی همین جوری داشتم بهشون نگاه میکردم که دیدم یکی روم نشست ایلین بود داشت برام ناز میکرد
کوک عشقم شب بیام خونتون..
هااا... شیطونی میکنیم هااا .. نظرت چیه
کوک: بدون هیچ حرفی گفتم نه نمیشه امشب
قراره برای سال گرد مامان بابام بریم رستوران
بیرون...ایلین.. حیف شد واقعا دلم شیطونی....
کوک: بسه بسه دیگه نمیشه
کوک بلند شو باید برم سر کلاس ایلین بلند شد و رفتم سمت ا/ت و هان
کوک:
امشب باید برای مامان و بابا سوپرایز اماده کنیم باشه هان: وای یادم رفته بود تو همون رستوران همیشع گی میز رزرف میکنم ...
کوک: خوبه من رفتم ....
ا/ت:
اون داداشت بود واقعا با تعجب..
هان:
ارع ولی مامان هامون یکی نیست مامان من
وقتی من به دنیا اومدم مرده و بابام یه زنه دیگع گرفتع و کوک میشه گفت برادر نا تنیم هستت
ا/ت: حیف خیلی دوست داشتم مامانتو ببینم
و بهش بگم چه پسر جنتلمنی به دنیا اورده
هان:
وای دختر خفن داری از من تعریف میکنی هااا
خجالتم دادی دختر خفن.ا/ت: اره دیگهههه
وای باید برسم به کلاس من رفتم شدم
داشتم میرفتم که یکی از پشت صدام کرد
برگشتم و نگا کردم دیدم....
هان: خدانگهدار دختر خفن.. ا/ت: با حرفش خنده کوتاهی کردم...
دویدم سمت کلاسم در رو باز کردم وووو.....
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
[Part][3]
هان: واقعا دختر شگفت انگیزی هستی واقعااااا
ا/ت:
اره دیگهههههه داشتیم حرف میزدیم
که احساس کردم دوتا چش به سمت من نگا میکنن چشام رو هی بالا پایین میکردم تا متوجه من نشه دیگه صبرم سر رسید نگا کردم دیدم همون پسرس که بهم گفته بود به دوست دخترم نزدیک نشو و... از این چرتو پرت های الکی ..
بهش اهمیت ندادم و برگشتم سمت هان و به حرف زدن ادامه دادیم
کوک:
دیدم اون دختره ا/ت کنار اون هان نشسته و دارع برای هان دلبری میکنه همون داداشم که از زن دیگه بابام بود....
واقعا حال بهم زن بودن اصن واییی همین جوری داشتم بهشون نگاه میکردم که دیدم یکی روم نشست ایلین بود داشت برام ناز میکرد
کوک عشقم شب بیام خونتون..
هااا... شیطونی میکنیم هااا .. نظرت چیه
کوک: بدون هیچ حرفی گفتم نه نمیشه امشب
قراره برای سال گرد مامان بابام بریم رستوران
بیرون...ایلین.. حیف شد واقعا دلم شیطونی....
کوک: بسه بسه دیگه نمیشه
کوک بلند شو باید برم سر کلاس ایلین بلند شد و رفتم سمت ا/ت و هان
کوک:
امشب باید برای مامان و بابا سوپرایز اماده کنیم باشه هان: وای یادم رفته بود تو همون رستوران همیشع گی میز رزرف میکنم ...
کوک: خوبه من رفتم ....
ا/ت:
اون داداشت بود واقعا با تعجب..
هان:
ارع ولی مامان هامون یکی نیست مامان من
وقتی من به دنیا اومدم مرده و بابام یه زنه دیگع گرفتع و کوک میشه گفت برادر نا تنیم هستت
ا/ت: حیف خیلی دوست داشتم مامانتو ببینم
و بهش بگم چه پسر جنتلمنی به دنیا اورده
هان:
وای دختر خفن داری از من تعریف میکنی هااا
خجالتم دادی دختر خفن.ا/ت: اره دیگهههه
وای باید برسم به کلاس من رفتم شدم
داشتم میرفتم که یکی از پشت صدام کرد
برگشتم و نگا کردم دیدم....
هان: خدانگهدار دختر خفن.. ا/ت: با حرفش خنده کوتاهی کردم...
دویدم سمت کلاسم در رو باز کردم وووو.....
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
۱۵.۵k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱