عشق تو پارت دوم

نام فیک عشق تو
پارت دوم
دکتر: بهتون گفتم که ایشون بعد از فراموشی هنوز چیزایی یادشه رنج های زیادی کشیده مدت زیادی نمیتونه فراموشی بگیره اگه اون شخصو ببینه کم کم یادش میاد
جیمین: الان فعلا بره خونه استراحت کنه
دکتر: باش
جونکوک: فلاش خواب
منو تو
نه
ایندفعه موهاش معلومه زردن نه مشکین رنگشوپ مشخص نیسد فقط بلندن
لحظه های قرارمون
بعد درگیریه پدرو مادر
منو تو نمیتونیم باهم باشیم
پایا ن فلاش خوب
بیدار میشه که سارتا بالا سرشه
سارتا: دوباره خواب دیدی (0_0)
تو اینجا چیکار میکنی هان سارتا
سارتا: گفتم بیام خابگاهتون نگرانت شده بودم اجرارو به گند کشیدی 😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
خیلیخوب حالا برو
نمیشه برم
دست کوکو میگیره رو میکه: >_< اینهمه راه اومدم مراقبت باشم
جونکوک: باشه
شب شده نمیخوای بری اه اصلا من میخوابم
سارتا سر کوک رو میبوسه و میره

لیسا: چطور شد حالش خوبه
جیسو: میشه به فکرش نباشی تواونو فراموش کردی اونم فراموشت کرده یادت رفته شمادوتا نمیتونین باهم باشین
لیسا: اما الان اون حالش بده اگه پیشش نباشم کی میخواد مراقبش باشه(با گریه)
جیسو: الا ن اون تورو نمیشناسه
لیسا با بغض میره تو اتاقش
جیسو میره کناش بغلش میکنه و میگه: خوب میشه ناراحت نباش ◕‿◕
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره