شهید محمد ابراهیم همت

❤شـهـید مُـحـمـد ابـراهـیـم هـمّـت❤


سـالروز شـهــادت شَـهـیـد مٌـحـمــد ابــراهـیـم هِـمّــت


ساعت یک و دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.


منبع: کتاب یادگاران، جلد 2 کتاب شهید محمد ابراهیم همت ، ص 50


#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
http://line.me/ti/p/%40yck0500m


https://telegram.me/shahidan313gomnam
#شهدا
دیدگاه ها (۱)

صــــلہ رحـــــم هــــایے بہ ســـــبک مـــــجازییک بحثی مطرح...

پست سنن النبی 4خوش خلقی❤پیامبر.صل الله علیه و آله و سلم. فرم...

هیـــــچ چیــــــز اتفاقـــــی نیســـــت۰۰۰ایـــــن حــــــس...

راه معنویت و صفا، کوچه ی بن بست نیست!شما جوانان - پسران و دخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط