می خواستم که زخم دلت را رفو کنم

می خواستم که زخم دلت را رفو کنم
خود را میان بی کسی ات جستجو کنم

وقتی سکوت روی لبت موج می زند
با شعر های تازه ی تو گفتگو کنم

آرامشی که سرمه به چشمم کشیده را_
با چشم های مضطربت روبه رو کنم

گاهی نمک بریزم و گاهی عسل شوم
شاید مزاج تلخ تو را زیرورو کنم .

می خواستم که سبزی چشمان خویش را
با دختران سبزه ی شهرت هوو کنم .

اما همیشه ساکت و سردی و مانده ام
خود را چطور در دل سنگت فرو کنم



#بی_تا_امیری
دیدگاه ها (۱)

در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده دل افسرده کند انجمنی...

” آغوشت ”میتواند قشنگترینسرخط خبرها باشد !وقتی …” تو ”میتوان...

هیچ وقت نباید کسی را از ته دل دوست داشت....باید یک تکه از وج...

بی کلام اینجاباشفقط باشبودنت بادل منبی صداهم زیباست

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط