امشب هوای گریه دارم شانه ام باش

امشب هوای گریه دارم، شانه ام باش
آغوش گرم هق هق مردانه ام باش

اشک فراقت می چکد از دیده نم نم
چون شمع ِگریانم، بیا پروانه ام باش

در سوز و سرمای زمستان جدایی
در این هوای بی کسی همخانه ام باش

آواره ی کوی تو گشتم نازنینم
در اوج این آوارگی کاشانه ام باش

مستم کن از جام شراب چشم هایت
امشب شراب و ساقی و پیمانه ام باش

بی تو برایم زندگی بیش از قفس نیست
کنج قفس، سودای آب و دانه ام باش 

یک عمر مجنون و پریشان تو بودم
لیلی من! امشب کمی دیوانه ام باش

سخت است بر زانوی غم اشکی بریزی
امشب هوای گریه دارم، شانه ام باش
دیدگاه ها (۲)

هر وقت برای آشتی آمدیگلویت را صاف کنجمله‌ات را با یک "دوستت ...

نوشته هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !امشب تمامشان را بسوزان...

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتما...

از عشق دل انگیز تو دیگر اثری نیستاز آن همه احساس قشنگت خبری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط