هیچ نمیدانم


هیچ نمی‌دانم
که کجا و کِی تو را گم کردم
باران شست ؟
یا این‌که بوران بُرد تو را ؟

من قصه‌ی این عشق را برای همیشه
به پایان رساندم
در پی‌ات نیستم
اگر بودم بی‌شک پیدا می‌کردمت

در این دنیا
تنها ترس‌ من
گم‌کردن تو بود
تو نیستی
و دیگر در این دنیا
ترسی برای من وجود ندارد

اما حالا بی‌تو
گویی همه چیز معیوب است
                                                                  

دیدگاه ها (۰)

ای صبا گر بگذری بر کوی مهرافشانِ دوست ،یار ما را گو سلامی ، ...

➰این دست وفا بود،نه دست طلب ای دوستاما تو، به این دستِ پر از...

تویی که نام تو در صدر سربلندان استهنوز بر سر نی چهره تو خندا...

ای نگاهتنخی از مخمل و از ابریشم...چند وقت است که هر شببه تو ...

پارت ۲انچه گذشت: رفتم به پدر ات زنگ بزنم که......دیدم جیهوپ ...

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط