براش اونقدر نوشت و نوشت که نوک انگشتاش درد گرفت ولی تهش یهو همه ...

🍂
براش اونقدر نوشت و نوشت که نوک انگشتاش درد گرفت ولی تهش یهو همه رو پاک کرد و با خودش گفت اگه درک میکرد منو،اگه یه کم روحش به روحم نزدیک بود،کارم به اینجا کشیده نمیشد که انقدر براش بنویسم به امیده اینکه دیده بشم براش. اگه حرفای سادم رو هم میشنید دیگه نیازی نبود که این همه بنویسم بلکه بفهمه.
و فهمیدم برای اون کسی که هیچ وقت نخواست بفهمتم،آسمونو هم به زمین بیارم نمی‌فهمه. فرقی نداره اون آدم کی باشه.
ی
همیشه زیاد حرف زدناتونو،زیاد خندیدناتونو،زیاد بودناتونو،زیاد مهربون بودناتونو بزارین کنج دلتون و به موقع خرجش کنید برای آدمی که هیچ وقت از دیدن این چیزا خسته نمیشه.

#نرگس_بنار
دیدگاه ها (۱)

🍂چرا دل هیشکی واسه ما تنگ نمیشه؟دو حالت داره یا شما اصلا دل ...

🍂صدای من سهمِ هواست ،جسمِ من سهمِ خاک ،یادِ من سهمِ آدم هاست...

🍂به دوست داشتن آدمای مهم زندگیت زمانی شک کنکه یه جاهایی میتو...

چقدر پاییز شده!چقدر این هوا تنهایی نمی‌چسبد!که حیاتی است هر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط