فیک باکوگو
فیک باکوگو
-۸- باکوگو: دامن دختره رو بد کشیدی
ا.ت: از چه نظر
باکوگو: بده برات درستش کنم
ا.ت: بیا ، ممنونم
*از زبان ا.ت*
دفترمو گرفت و شروع کرد درست کردن دامنش و منم داشتم نگاهش می کردم. همینطوری...
یهو برگشت سمتم و دید دارم نگاهش می کنم.
باکوگو: یذره سرخ شد* بیا درست شد
ا.ت: اریگاتو باکوگو سان
باکوگو: خواهش...
*یه ساعت بعد از زبان ا.ت*
دیگه رسیدم خونه. الان باید برای شیگاراکی گذارش فیک بنویسم.
″سلام شیگاراکی...″
نه این خیلی خودمونیه.
بهتره بگم شیگاراکی دونو...
اصن چرا بهش فکر می کنم ؟ دیگه نباید برام مهم باشه
″سلام شیگاراکی سان؛
امروز به عنوان روز اول خوب بود و تونستم توجه باکوگو رو جلب کنم.
ولی بخاطر اخلاق خشنش یذره سخت بود. به روی خودش هم نمیاره که از یسری چیز ها خجالت می کشه ولی سرخ میشه و این نشون میده حواسش هست.
احتمالا تا یه هفته ی دیگه کامل بتونم باهاش کنار بیام و مخشو بزنم.
بی صبرانه منتظرم تا شما و لیگ رو اینجا ببینم.
از طرف ا.ت″
نامه رو جایی که قرار بود ببرم بردم و دراز کشیدم تا بخوابم. خیلی خسته شده بودم.
هم از نظر ذهنی هم جسمی...
-۸- باکوگو: دامن دختره رو بد کشیدی
ا.ت: از چه نظر
باکوگو: بده برات درستش کنم
ا.ت: بیا ، ممنونم
*از زبان ا.ت*
دفترمو گرفت و شروع کرد درست کردن دامنش و منم داشتم نگاهش می کردم. همینطوری...
یهو برگشت سمتم و دید دارم نگاهش می کنم.
باکوگو: یذره سرخ شد* بیا درست شد
ا.ت: اریگاتو باکوگو سان
باکوگو: خواهش...
*یه ساعت بعد از زبان ا.ت*
دیگه رسیدم خونه. الان باید برای شیگاراکی گذارش فیک بنویسم.
″سلام شیگاراکی...″
نه این خیلی خودمونیه.
بهتره بگم شیگاراکی دونو...
اصن چرا بهش فکر می کنم ؟ دیگه نباید برام مهم باشه
″سلام شیگاراکی سان؛
امروز به عنوان روز اول خوب بود و تونستم توجه باکوگو رو جلب کنم.
ولی بخاطر اخلاق خشنش یذره سخت بود. به روی خودش هم نمیاره که از یسری چیز ها خجالت می کشه ولی سرخ میشه و این نشون میده حواسش هست.
احتمالا تا یه هفته ی دیگه کامل بتونم باهاش کنار بیام و مخشو بزنم.
بی صبرانه منتظرم تا شما و لیگ رو اینجا ببینم.
از طرف ا.ت″
نامه رو جایی که قرار بود ببرم بردم و دراز کشیدم تا بخوابم. خیلی خسته شده بودم.
هم از نظر ذهنی هم جسمی...
۱.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.