داستان کوتاه

📚 داستان کوتاه📚

‍ ⚡ ️خدمت⚡ ️

🔻 یکی از افرادی که در حکومت بود و وضعش خوب بود در پنهان به امام صادق علیه ‏السلام ارادت داشت.
🔸 حضرت هم به او فرموده بودند افرادی که از شیعیان مکه پیش تو می ‏آیند، به کار این ها رسیدگی کن.
آن شخص در یکی از سال ها برای حج آمد، خدمت امام صادق علیه ‏السلام رسید. حضرت فرمودند شنیده ‏ام درِ خانه ‏ات بوّاب [دربان] گذاشته ‏ای و بعضی ‏ها را راه می ‏دهی و بعضی از فقراء شیعه را راه نمی ‏دهی و شیعیان ما متحیّر می ‏شوند؟!
🔹 عرض کرد آقا من از شهرت ترسیدم. حضرت فرمودند: از شهرت ترسیدی ولی از بلا نترسیدی ؟!نترسیدی از اینکه یک نفر را رد می ‏کنی، بلا دامنت را بگیرد؟!
📚 الکافی ، ج‏2، ص181
دیدگاه ها (۱)

💬 | بنده به معنای واقعیِ کلمه، احساس نگرانی می‌کنم...🔸 در عر...

◀ ️| آهنگ‌های لهوی را در مداحی نیاورید.🔻 بعضی از آهنگ‌ها، آه...

♦ تأثیر توافق هسته‌ای و رابطه با غرب در اقتصاد ما به ۵ درصد...

رضا غلامی: سکوت، بزرگ‌‌ترین خدمت آقای روحانی به علوم انسانی ...

💠امّ‌البنین(سلام الله علیها)؛ اسوه وفاداری، ایثار و مادری در...

☀️ سیمای امیرالمومنین در قرآن 🍃 اهدنا الصٍّراط المستقیمصِراط...

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط