عادات و رسوم، طبیعت دوم بشرند

«آه آقا! عادات و رسوم عجیب‌اند»

کمی نفس بریده آروارۀ بزرگ الاغ‌وارش را به طرفم نشانه می‌رود. بوی توتون و #آب_گندیده می‌دهد. چشم‌های هاج و واجش مثل گوی‌های آتشین می‌درخشند و موی تُنُکش هاله‌ای از مه دور جمجمه‌اش می‌اندازد. زیر این جمجمه سامویدها، نیام نیام‌ها، ماداگاسکاری‌ها و فوئژی‌ین‌ها شگفت‌ترین مراسم را جشن می‌گیرند. پدران پیر و کودکانشان را می‌خورند. به آهنگ تام تام طبل آن‌قدر دور خودشان می‌چرخند که بیهوش می‌افتند. تن به سرسام آموک می‌دهند. مردگانشان را می‌سوزانند. آن‌ها را روباز روی بام‌ها می‌گذارند. آن‌ها را در #قایق ی که با مشعل روشن شده به آب #رودخانه می‌دهند. مادر با پسر، پدر با دختر، برادر با خواهر همین‌جوری دست بر قضا جماع می‌کنند. خودشان را مثله می‌کنند، اخته می‌کنند. با تکه‌های چوبین لب‌های زیرینشان را کش می‌دهند، و روی پشتشان هیولا خالکوبی می‌کنند.
«آیا می‌توان همراه پاسکال، گفت که عادات و رسوم، طبیعت دوم بشرند؟»

#تهوع
#ژان_پل_سارتر
دیدگاه ها (۱)

تو با همه فرق داری...

#شب رفت و غصه‌های دلم ناشنیده مانداین گفت و گو به وعده‌ی فرد...

تو از شدت جستجوست که چیزی پیدا نمی‌کنی

مدار عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط