بوسه اجباری
پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست
پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانیست
دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست
ابرها طرحی از اندام تو را می سازند
که چنین آب و هوای غزلم بارانیست
شعر آنیست که دور لب تو می گردد
شاعری لذت خوبیست که در لب خوانیست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانیست!
“حسین جنت مکان
#شعر #شاعرانه #عاشقانه #هنر_عکاسی #عکاسی #عکس #عشق #محبت
پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانیست
دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست
ابرها طرحی از اندام تو را می سازند
که چنین آب و هوای غزلم بارانیست
شعر آنیست که دور لب تو می گردد
شاعری لذت خوبیست که در لب خوانیست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانیست!
“حسین جنت مکان
#شعر #شاعرانه #عاشقانه #هنر_عکاسی #عکاسی #عکس #عشق #محبت
۸.۸k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.