اعترافی بکنم

« اعترافی » بکنم ؟
بین این « پنجره ها »
که « تمنای گشودن » دارند !
من به آن « پنجرهٔ بسته ٔ چشمان تو »
عادت دارم !
« بامدادان » که من از کوچه تو می گذرم
به « نسیم گل نیلوفر » آن باغچه
عادت دارم !
....... و چه « شبهای » پر از « زمزمه بی وزنم »
که به دیدار مَه روی تو در « قافیه »
عادت دارم !
گر « خیانت در امانت » بکنم ، می بخشی ؟؟
من « به دزدی » ز غزلها ی « دو چشم تَرَت»
عادت دارم!

؟؟
دیدگاه ها (۴)

«…انسان خود را محور جهان میپندارد؛ اما در برابر دنیای به این...

♥♥♥♥♥♥♥

بانو..!! این شِعرها.. به حَضرت ِ چَشمَت، ...

. گاهی همه زندگی اتدر یــــــک"تـــــــــــــــــو"خلاصه می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط