Part ³
Part ³
(علامت آجوما ")
کوک ویو
رفتم پیش آجوما و بهش گفتم:
_آجوما، لطفا اتاق ا.ت رو نشونش بده.
"باشه پسرم.
_راستی، هرچی هم خواست براش فراهم کنید.
"باشه.
سالن پذیرایی رو ترک کردم و رفتم بالا توی اتاقم تا مشغول کارام بشم.
ا.ت ویو
یه عمارت خیلی بزرگ بود. داخلش هم مثل بیرونش خوشکل بود. ولی من فقط از سر اجبار به اینجا اومدم. اصلا نمیخوام اینجا باشم. داشتم با خودم کلنجار میرفتم که یه خانم مسن و مهربون اومد سمتم و گفت:
"سلام دخترم. تو باید ا.ت باشی. بیا بریم اتاقتو نشونت بدم.
+سلام. خیلی ممنونم آجوما.
رفقیم طبقهی بالا و به یه در بنفش رسیدیم. درو که باز کردم جا خوردم. یه اتاق با تم بنفش و سفید بود. خوشکل و کیوته ولی به سلیقهی من نمیخوره، چون من بیشتر از چیزای دارک خوشم میاد.
روی تخت نشستم، خیلی نرم بود. نگار اتاق شاهزاده هاست. آجوما اومد سمتم و بهم گفت:
"دخترم اینجا اتاق توعه. اون آقایی هم که تورو آورد اینجا اسمش جونگ کوکه و منم اسمم هه رینه ولی میتونی منو آجوما صدا کنی.
جونگ کوک؟یعنی خودشه؟از آمریکا برگشته؟
نه بابا چی داری میگی. امکان نداره. اون رفته و برنمیگرده. تازه چندین جونگ کوک توی کره داریم. واییییی اگه اون باشه چی؟اوووووففففف، ولش کن حالا.
(همرو تو ذهنش میگه)
+آجوما میشه منو ببری پیشش. میخوام درمورد تم اتاقم باهاش حرف بزنم.
"باشه عزیزم. بیا بریم.
از اتاق رفتیم بیرون. دنبال آجوما رفتم و رسیدیم به ته راهرو، یه در مشکی بود. آجوما در زد و اجازهی ورود گرفت. وقتی رفتیم داخل از تم اتاقش خیلی خوشم اومد. یه اتاق با تم سیاه و سفید بود. واقعا قشنگه.
آجوما خواست به جای من حرف بزنه و گفت:
"پسرم ا.ت میخواست درمورد تم....
_بزار خودش بگه
کوک ویو
مشغول کارام بودم که در زدن و منم گفتم بیان داخل. آجوما و ا.ت بودن. آجوما قبل از ا.ت اومد داخل و خواست به جای اون حرف بزنه که گفتم بزار خودش بگه. چند ثانیه به چشمام نگاه کرد و گفت:
+خب..راستش اگه میشه اتاقم رو برام عوض کن.(خجالتی)
با حرفش تعجب کردم. هر دختری آرزوی داشتن همچین اتاقی رو داره، ولی این دختر نمیخوادش؟
با تعجب گفتم:
_اتاقت مشکلی داره؟
+ نه خب، ولی من بیشتر از چیزای دارک خوشم میاد.
_خب... باشه. آجوما اتاق کنار منو بهش بده.
"باشه پسرم. ا.ت بیا بریم.
آجوما و ا.ت رفتن. هنوزم توی شک بودم. اون ا.تای قبلا نیست. اون ا.تای شاد و شنگول بچگی نیست.
ا.ت ویو
آجوما کمکم کرد وسایلامو ببرم تو اتاق و بچینم سرجاهاشون. وقتی تموم شد آجوما رفت پایین. منم رو تختم ولو شدم و بعدش سیاهی...
خب این پارت زیاد بود
درسته قول داده بودم دوتا پارت براتون آپ کنم ولی باید با دوستام برم بیرون و نمیتونم
فردا براتون دوتا اپ میکنم قول میدم
شرط ها
٢0 لایک
۵ فالو
(علامت آجوما ")
کوک ویو
رفتم پیش آجوما و بهش گفتم:
_آجوما، لطفا اتاق ا.ت رو نشونش بده.
"باشه پسرم.
_راستی، هرچی هم خواست براش فراهم کنید.
"باشه.
سالن پذیرایی رو ترک کردم و رفتم بالا توی اتاقم تا مشغول کارام بشم.
ا.ت ویو
یه عمارت خیلی بزرگ بود. داخلش هم مثل بیرونش خوشکل بود. ولی من فقط از سر اجبار به اینجا اومدم. اصلا نمیخوام اینجا باشم. داشتم با خودم کلنجار میرفتم که یه خانم مسن و مهربون اومد سمتم و گفت:
"سلام دخترم. تو باید ا.ت باشی. بیا بریم اتاقتو نشونت بدم.
+سلام. خیلی ممنونم آجوما.
رفقیم طبقهی بالا و به یه در بنفش رسیدیم. درو که باز کردم جا خوردم. یه اتاق با تم بنفش و سفید بود. خوشکل و کیوته ولی به سلیقهی من نمیخوره، چون من بیشتر از چیزای دارک خوشم میاد.
روی تخت نشستم، خیلی نرم بود. نگار اتاق شاهزاده هاست. آجوما اومد سمتم و بهم گفت:
"دخترم اینجا اتاق توعه. اون آقایی هم که تورو آورد اینجا اسمش جونگ کوکه و منم اسمم هه رینه ولی میتونی منو آجوما صدا کنی.
جونگ کوک؟یعنی خودشه؟از آمریکا برگشته؟
نه بابا چی داری میگی. امکان نداره. اون رفته و برنمیگرده. تازه چندین جونگ کوک توی کره داریم. واییییی اگه اون باشه چی؟اوووووففففف، ولش کن حالا.
(همرو تو ذهنش میگه)
+آجوما میشه منو ببری پیشش. میخوام درمورد تم اتاقم باهاش حرف بزنم.
"باشه عزیزم. بیا بریم.
از اتاق رفتیم بیرون. دنبال آجوما رفتم و رسیدیم به ته راهرو، یه در مشکی بود. آجوما در زد و اجازهی ورود گرفت. وقتی رفتیم داخل از تم اتاقش خیلی خوشم اومد. یه اتاق با تم سیاه و سفید بود. واقعا قشنگه.
آجوما خواست به جای من حرف بزنه و گفت:
"پسرم ا.ت میخواست درمورد تم....
_بزار خودش بگه
کوک ویو
مشغول کارام بودم که در زدن و منم گفتم بیان داخل. آجوما و ا.ت بودن. آجوما قبل از ا.ت اومد داخل و خواست به جای اون حرف بزنه که گفتم بزار خودش بگه. چند ثانیه به چشمام نگاه کرد و گفت:
+خب..راستش اگه میشه اتاقم رو برام عوض کن.(خجالتی)
با حرفش تعجب کردم. هر دختری آرزوی داشتن همچین اتاقی رو داره، ولی این دختر نمیخوادش؟
با تعجب گفتم:
_اتاقت مشکلی داره؟
+ نه خب، ولی من بیشتر از چیزای دارک خوشم میاد.
_خب... باشه. آجوما اتاق کنار منو بهش بده.
"باشه پسرم. ا.ت بیا بریم.
آجوما و ا.ت رفتن. هنوزم توی شک بودم. اون ا.تای قبلا نیست. اون ا.تای شاد و شنگول بچگی نیست.
ا.ت ویو
آجوما کمکم کرد وسایلامو ببرم تو اتاق و بچینم سرجاهاشون. وقتی تموم شد آجوما رفت پایین. منم رو تختم ولو شدم و بعدش سیاهی...
خب این پارت زیاد بود
درسته قول داده بودم دوتا پارت براتون آپ کنم ولی باید با دوستام برم بیرون و نمیتونم
فردا براتون دوتا اپ میکنم قول میدم
شرط ها
٢0 لایک
۵ فالو
۳.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.