مرغ سخندان

⚘ مرغ سخندان ⚘

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم
دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

#محسن نامجو
#مرغ سخندان
#pareshan
دیدگاه ها (۱)

اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج...

⚘عالیجناب عشق _ ایوان بند⚘عشق چشم بسته دلو بهت دادم با پای خ...

." آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟ "ترسیده ای؟از ...

بنظرم آدم، بی‌دلیل به کسی فکر نمی‌کنه،بی‌دلیل کسی رو دوست ند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط