ناگهان در کوچه دیدم بی وفای

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای
خویش را

باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد ازین باید
فراموشش کنم

دیدمش وز یاد بردم گفته های
خویش را
دیدگاه ها (۷)

این گونه که صدا می زنی مرادرخت پیر حیاط را هم صدا کنشکوفه می...

دختری کرد سوال از مادرکه چه طعم و مزه دارد شوهراین سخن تا بش...

زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛پس هر موقع د...

از هزاران یک نفر اهل دل اندمابقی تندیسی از آب و گل اند

❤️‍🩹👋ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی...

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته...

The truth of my life....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط