ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم
باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟

باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم
وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟

تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان
آن تب که گل انداخته بر گونه جانم

بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد
عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم

آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟

لب بسته ام ازهرچه سوال ست وجواب ست
می ترسم اگـــر بـاز شود قفــل دهانـم

می پرسد و خاموشم و می پرسد و خاموش...
چیزی کــــه عیان ست چه حاجت به بیانم


#امیـــــد_عبدالملڪی
#mosbemanito.z
دیدگاه ها (۱)

❤ من از قیدت نمی خواهم رهایی.‌‌..👑 mosbemanito.z🔱

یه رابطه عجیبی هستبین بارون وبوی خاکِ بارون خورده وهوسِ با ت...

سهمم ازوصل تو کم نیست،همین دیشب بودروی یک کاغذِ تر ، بوسه زد...

رَج به رَج میبافم خیالت را میشود بیایی این دوست داشتن را دور...

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چه بگویم به پرستار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط