بخون 😌 خون دلی که لعل شد دکتر محمدعلی آذرشب
#بخون 😌 #خون_دلی_که_لعل_شد #دکتر_محمدعلی_آذرشب
درباره کتاب
خاطرات حضرت آیتالله العظمی سیّد علی خامنهای(مدّظلّهالعالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی
برشی از کتاب
در مورد تراشیدن صورت،شنیده بودم که در اردوگاه ها صورت را خشک و بدون آب و صابون میتراشند،که کاری زشت و دردآور است.لذا در را بیرجند به مشهد،خود را برای استقبال از این لحظه ی وحشتناک و آزردن پوست صورت،آماده میساختم.زمان تراشیدن صورت فرا رسید.با دیدن ماشین اصلاح من نفس راحتی کشیدم و معلوم شد جریان متفاوت از آن چیزی است که تصور میکردم.
بعد از آن اجازه خواستم که به دستشویی بروم و سپس وضو بگیرم.در مسیر یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود،مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ ریشت راتراشیدند؟
و من فورا پاسخ دادم:بله،سالها بود که چانه ی خود را ندیده بودم و حالا الحمدلله میبینم
و بدین ترتیب اجازه ندادم خشنود و دلخوش شود.
درباره کتاب
خاطرات حضرت آیتالله العظمی سیّد علی خامنهای(مدّظلّهالعالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی
برشی از کتاب
در مورد تراشیدن صورت،شنیده بودم که در اردوگاه ها صورت را خشک و بدون آب و صابون میتراشند،که کاری زشت و دردآور است.لذا در را بیرجند به مشهد،خود را برای استقبال از این لحظه ی وحشتناک و آزردن پوست صورت،آماده میساختم.زمان تراشیدن صورت فرا رسید.با دیدن ماشین اصلاح من نفس راحتی کشیدم و معلوم شد جریان متفاوت از آن چیزی است که تصور میکردم.
بعد از آن اجازه خواستم که به دستشویی بروم و سپس وضو بگیرم.در مسیر یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود،مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ ریشت راتراشیدند؟
و من فورا پاسخ دادم:بله،سالها بود که چانه ی خود را ندیده بودم و حالا الحمدلله میبینم
و بدین ترتیب اجازه ندادم خشنود و دلخوش شود.
۳.۳k
۱۳ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.