تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرآیندش را

قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

" منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرده خداوندش را "



@,,,,,D
دیدگاه ها (۴)

عشق را بیمعرفت معنا مکنزر نداری مشت خودرا وا مکنگر نداری ...

خدا ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ،ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭ...

روحش شاد قرین رحمت الهی یادش گرامی برای بازماندگان عزیزش ج...

مکالمه خیام با دوست دخترشﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﺵ : ﮐﺠﺎﯾﯽ ﻋﺠﯿﺠﻢ ؟ﺧﯿﺎﻡ : ﻣﺎﯾ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط