چشمهایت گرفته شعرم را

چشمهایت گرفته شعرم را
واژه ها را شراب خواهم کرد
گاه می نوشم از هزاران بیت
با غزل انقلاب خواهم کرد


دست هایم دوباره می لرزد
تا قلم را بگیرد از اول
با شهامت شبی دلم میگفت
عاشقی را کتاب خواهم کرد


رفته ای تا که باز برگردی
از مسیر علاقه ات اینبار
منتظر مانده ام , خیالی نیست
روی حرفت حساب خواهم کرد

عشق ، زندان انفرادی شد
تنگ و تاریک با جدایی ها
بودنت انتهای آزادیست
از غمت اعتصاب خواهم کرد

راه برگشتنی ندارم، نیست
تا که جبران کنم نبودم را
شک نکن بعد سالها اجبار
من تو را انتخاب خواهم کرد
دیدگاه ها (۱)

احساس غریبِ گنگ بودن دارموقتی که کنارمی ولی ...تنهایم !

ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺘﻤﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺴﯽ ﻋﻬﺪ ﺷﮑﻦ ﻫﺴﺖﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﺘﻤﮑﺎﺭﯼ ﺁﻥ ﻋﻬﺪ ﺷﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ...

یادت باشد دلت فقطباید مال خودت باشد !غیر از این باشد ،همیشه ...

مادرکودکش راشیرمیدهدکودک ازنور چشم مادرخواندن و نوشتن می آمو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط