از غم دوست در این میکده فریاد کشم

از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
.
داد و بی داد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
.
شادیم داد ، غمم داد و جفا داد و وفا
باصفا منت آن را که به من داد کشم
.
عاشم ، عاشق روی تو ، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد ،کشم
.
در غمت ای گل وحشی من ، ای خسرو من
جور مجنون ببرم ، تیشه فرهاد کشم
.
مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم
.
سال ها می گذرد ، حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
.
#امام_خمینی
دیدگاه ها (۶)

۸۶۰بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌امهمچو نسیم از این چمن ...

بگذر شبی به #خلوت این همنشین دردتا شرحِ آن دهم که غمت با دلم...

به نظر می رسد این قائله ی تنهاییتا ابد قصد عزیمت به دل ما ...

خبری نیست بجزتنگی دل در اینجاخبری هست اگر پیش شما بِسْم الله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط