داستان یک عشق فوقالعاده مربوط به این عکس رو بخونید و در

.داستان یک عشق فوق‌العاده مربوط به این عکس رو بخونید و در اخر به چشماش نگاه کنید..مطمئنم اونم عاشق شده...چشمها دروغ نمیگن
.

خانواده‌اش اتاقی را در خانه یکی از خویشاوندان‌مان اجاره کرده بود و من برای دیدار آن خویشاوند رفته بودم. موقع برگشتن، هنگام عبور از داخل حیاط دیدم ‌اش، از همان فاصله‌ای که عکس را گرفتم عاشق شدم. نه کلمه‌ای بین‌مان رد و بدل شد، نه خواستم بدانم کیست و هیچ گاه هم دیگر ندیدمش. من خود دانشجویی کم‌بضاعت با هزار مسئله بودم و حالا اگر زنده باشد لابد پیر زنی است همچون پیرمردی که منم.

نصرالله کسرائیان
خرم آباد ۱۳۴۶ #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

همه درد و غما فراموش میشهباعث و بانیش نه! #عاشقانه

هست آرام دل آن را ڪه دلارامی هستخرم آن دل که در او..، صبری و...

#خوراکی

#خوراکی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط