《مدرسه رویایی》

پارت۷


ویو جیمین

بخاطر اینکه تازه اسباب‌کشی کرده بودم خونه یکم بهم ریخته بود . می‌خواستم تازه شروع کنم وسایل رو مرتب کنم که یهو زنگ خونه به صدا در اومد . رفتم درو باز کنم که با کسی که جلوی در دیدم شوکه شدم .


ا.ت:جیمین!

جیمین:ا.ت!!

ا.ت/جیمین: تو اینجا چیکار میکنی؟ (هم زمان باهم گفتن)

ا.ت:یعنی تو همسایه جدیدمونی؟

جیمین: چی؟ یعنی ما باهم همسایه شدیم ؟

ا.ت : اره 😊

جیمین:چه خوب 😊
جیمین: خوب همسایه ی جدید بیا تو تا ازت پذیرایی کنم .

ا.ت: مرسی

ا.ت: باورم نمیشه با جیمین همسایه شدم (تو ذهنش گفت)

جیمین: خب ا.ت تو اینجا بشین تا من برم یه چیزی بیارم باهم بخوریم.

ا.ت: باشه مرسی ... فقط جیمینا این برای تو هستش (جعبه ماکارونه ها رو داد به جیمین)

جیمین: مرسی😊

ا.ت: خواهش میکنم 😊


ا.ت ویو
بعد چند دقیقه جیمین با دو فنجون چای ☕️ و ماکارون هایی که من آورده بودم اومدو کنار من روی مبل نشست و کلی باهم صحبت کردیمو خندیدیم. خیلی بهمون خوش گذشت.

ادامه دارد......


☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۱۱)

《مدرسه رویایی》

《مدرسه رویایی》

《مدرسه رویایی》

《مدرسه رویایی》

پارت ۶۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط