به دردی دچارم که نه راهِ بغض میشناسد نه راهِ اشک فقط خیره میمانم به در به پنجره به هرچه که میشود از آن رفت ...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.