رسیده آخـر اسفند و رو به پـایانم
رسیده آخـر اسفند و رو به پـایانم
قسـم نده! که به جـان تو هم نمیمانم
تو و جهـان و همه مردمش عـوض شدهاید
و من هنـوز همـان شـاعر پریشــانم
چگونه با تـو بمانم؟ بهــار نزدیک است
تو بوتهی گــل سرخی و من زمستـانم
تو پیش مـن سخن از روز جشـن میگویی
من از تقــارن عیـد و عـزا گریزانم
شبی که مـاه به بالای شهرمـان برسد
من آسمــانیام و تو… تو را نمیدانـم !
#محمد رضا طاهری
قسـم نده! که به جـان تو هم نمیمانم
تو و جهـان و همه مردمش عـوض شدهاید
و من هنـوز همـان شـاعر پریشــانم
چگونه با تـو بمانم؟ بهــار نزدیک است
تو بوتهی گــل سرخی و من زمستـانم
تو پیش مـن سخن از روز جشـن میگویی
من از تقــارن عیـد و عـزا گریزانم
شبی که مـاه به بالای شهرمـان برسد
من آسمــانیام و تو… تو را نمیدانـم !
#محمد رضا طاهری
۶۰۷
۲۱ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.