حرف های در گوشی
#حرف_های_در_گوشی
دوستان خوبم امروز می خواهم به قسمتی از وصیت نامه ی انیشتن اشاره کنم 👇
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای
که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد
و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.🌼
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و
به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.🍀
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه،
زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید.🌼
بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که
به حیات خود ادامه دهند.🍀
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،
چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.🌼
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی
و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.🍀
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و
کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.🌼
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که
هر هفته خون او را تصفیه می کند.🍀
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و
راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.🌼
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و
بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند
با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی
شیشه اتاقش بشنود.🍀
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم،
ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.🌼
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی
دوست داشتید یادم کنید.🍀
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست،
کلام محبت آمیزی بگویید.🌼
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند 🍀
عزیزانم ❗️فکر کنم نیاز به هیچ توضیح اضافه ای نباشه کاری کنیم که حتی جنازه و بدن بی جانمان روح حیات و نشاط داشته باشد 🌼
متن امروز را هدیه می کنم به امیر علی ۸ ساله که امروز تمامی اعضای بدنش رو به چندین بیمار پیوند کردند 🍀
به امید آرامش و صبر خانواده اش🌼
این کودک ۸ ساله را به آغوش مهربان خدا می سپاریم 🍀
دوستان خوبم امروز می خواهم به قسمتی از وصیت نامه ی انیشتن اشاره کنم 👇
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای
که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد
و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.🌼
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و
به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.🍀
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه،
زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید.🌼
بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که
به حیات خود ادامه دهند.🍀
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،
چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.🌼
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی
و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.🍀
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و
کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.🌼
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که
هر هفته خون او را تصفیه می کند.🍀
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و
راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.🌼
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و
بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند
با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی
شیشه اتاقش بشنود.🍀
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم،
ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.🌼
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی
دوست داشتید یادم کنید.🍀
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست،
کلام محبت آمیزی بگویید.🌼
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند 🍀
عزیزانم ❗️فکر کنم نیاز به هیچ توضیح اضافه ای نباشه کاری کنیم که حتی جنازه و بدن بی جانمان روح حیات و نشاط داشته باشد 🌼
متن امروز را هدیه می کنم به امیر علی ۸ ساله که امروز تمامی اعضای بدنش رو به چندین بیمار پیوند کردند 🍀
به امید آرامش و صبر خانواده اش🌼
این کودک ۸ ساله را به آغوش مهربان خدا می سپاریم 🍀
۵.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰