حال ما کجا دانند اهالی شهر

حال ما کجا دانند اهالی شهر
که تن و پیراهنم
در هوای خُنَکِ چشمانت
بِسان بادبادکی
پرواز و پَر باز میکنند

کنار منی
که سهراب میخوانم
که هم لحظه ی بارانم
که عاشق و سرزنده و سامانم
که هر صبح
از پنجره ی امیدم میتابی
که خورشید منی جانا ❤ ️

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۲)

در جهان تهی از عشق نمی‌مانم چوندر جهان تهی از عشق نمی‌باید ز...

یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن چشم‌ها بیشتر ازحنجره‌هامی‌...

دوست‌ترت دارم از هر چه دوست!ای تو به من از خود من خویش‌تردوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط