میشود باز

می‌شود باز
با بعضی از همین دلخوشی‌های ساده
زندگی‌ها کرد،
مثلاً با آوازِ بی‌منظور باد رفت یک طرفی
ترانه‌ی آسانی را به یاد آورد.
می‌شود با هر چه آشناست
آشناتر شد.

چمدانی کوچک
خیالی روشن
راهی معلوم
بعد هم هوای رفتن به جایی دور!
یکی دو کتابِ ورق خورده،
خُرده نانی برای کبوتری در راه،
سایه‌سار دو‌ کاج، دو‌سایه، دو‌سبز
یکی‌شان سر بر شانه‌ی دیگری انگار
منتظرِ قصه‌نویسِ قدیمیِ همان برف‌ها و باران‌ها...!


#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉
دیدگاه ها (۱)

بهانه گیر شده ای،حتما کسیبهتر از منتو را سُروده است ...#𝑺𝒆𝒕...

بهترین تعریف دلتنگی از جلال ثریا:دلتنگی اتفاق عجیبی‌ستگویی خ...

نپرس از منِ تنها چرا پریشانی؟خودتکه حال مرا خوبِ خوب میدانیم...

یه دوستی حرف قشنگی زدگفت : آدم ها بیشتر از حرمت نون و نمکی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط