ﻧﺎﺯ ﺁﻥ ﺍﺧﻤﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ...
ﮔﻮﺵ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻛﺮ ﻋﺠﺐ، ﺁﺷﻮﺏ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ...

ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺧﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻛﻦ ﺩﻟﻢ ﺳَﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ...
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﻤﺖ ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ...
دیدگاه ها (۱)

تـو آن شعـری هستی کهبرای نوشتن اَتباید باران ببـارد

نوروز منی توبا جان نو خریدهبه دیدارت می دومشکوفه های توام من...

‏تو بیاییهمه‌ی ثانیه‌ها، ساعت‌هااز همین روز، همین لحظههمین د...

راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام می شود و تو هیچ کجا نیستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط