برای مرگم ومردنم
برای مرگم ومردنم
سرزمینی می خواهم آرام
پر از شکوفه های بهار
سرشار از آرامش
لبریز از صدای آب وبلبلان
ورقص بره های گریز پا
برای خویش گوری می خواهم
بر بلندای کوهی
که چشم اندازش هر آنچه گفتم باشد
برای زیستن سرزمینی نمی خواهم
ازآن خویش
چرا که من
هرگز نزیسته ام
من کارگربودم
برایم همه جا یکسان است
همه جا برای کارگران یکسان است
در سرزمینی اینچنین برای زیستن
هرگز آرامشی رخ نمی دهد
چرا که دستان خشن آلودشان را
خوشایند هیچ زندگانی نیست
من کارگرم
با جهانی از تاول ووصله ها
وسفره ای خالی از نان
#موسی_افتخاری
@mosaeftekhari
سرزمینی می خواهم آرام
پر از شکوفه های بهار
سرشار از آرامش
لبریز از صدای آب وبلبلان
ورقص بره های گریز پا
برای خویش گوری می خواهم
بر بلندای کوهی
که چشم اندازش هر آنچه گفتم باشد
برای زیستن سرزمینی نمی خواهم
ازآن خویش
چرا که من
هرگز نزیسته ام
من کارگربودم
برایم همه جا یکسان است
همه جا برای کارگران یکسان است
در سرزمینی اینچنین برای زیستن
هرگز آرامشی رخ نمی دهد
چرا که دستان خشن آلودشان را
خوشایند هیچ زندگانی نیست
من کارگرم
با جهانی از تاول ووصله ها
وسفره ای خالی از نان
#موسی_افتخاری
@mosaeftekhari
۴۴۰
۰۲ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.