نبات

#نبات

دو سه ساعتی از عقدمون می گذشت...
هی فکر میکردم حالا که بهم محرم شدیم، اگه به من دست بزنه، چی میشه...؟!

تو همین فکرها بودم که اذان مغرب شد...
پسری که حالا تازه دو ساعت بود همسرم شده بود، وایستاد نماز بخونه،
منم به تقلید از کسانیکه میشناختم، سریع رفتم پشتش وایستادم و اولین نماز جماعت دونفره رو به همسرم اقتدا کردم...

نماز که تموم شد، انگاری فکرمو خونده بود...
برگشت و دستهاشو دراز کرد سمت من و گفت:
«قبول باشه»! 😲 😬 ☺ ️
دیدگاه ها (۱)

ببین داداش اگه ۴صفر رو از پولا بردارن پوشک ارزون میشه...و می...

تبریککککک

آدم با احساسی باشید.آدم حساسی نباشید!آدم حساس، چیزهایکوچکِ ب...

#نکات_خانه_داریبرای پاک کردن چسب باید از سرکه استفاده کنید. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط