به روی سینه ی گرمت بخوابانم و رامم کن
به روی سینه ی گرمت بخوابانم و رامم کن
بجز عشق خودت هر عشق دیگر را حرامم کن
مرا بر سینه ات بفشار ای هرم تنت آتش!
لبت را... آن شراب ناب انگوری به جامم کن
تنم را فتح کن با بوسه ای سکرآور و آنوقت
بلندی های لاهیجان و تهران را به نامم کن!
به قله چون رسیدی.، آفتابی شو و از بالا،
فراز آسمانی آبی و روشن سلامم کن!
مرا تا اوج ها بالا ببر... در مه بپیچان و
برانگیزان به رقصی نرم و دنیا را به کامم کن
اگر دیوانه تر می خواهیَم، مستم کن ای ساقی!
بریزان و بنوشان و بسوزان و تمامم کن!
بجز عشق خودت هر عشق دیگر را حرامم کن
مرا بر سینه ات بفشار ای هرم تنت آتش!
لبت را... آن شراب ناب انگوری به جامم کن
تنم را فتح کن با بوسه ای سکرآور و آنوقت
بلندی های لاهیجان و تهران را به نامم کن!
به قله چون رسیدی.، آفتابی شو و از بالا،
فراز آسمانی آبی و روشن سلامم کن!
مرا تا اوج ها بالا ببر... در مه بپیچان و
برانگیزان به رقصی نرم و دنیا را به کامم کن
اگر دیوانه تر می خواهیَم، مستم کن ای ساقی!
بریزان و بنوشان و بسوزان و تمامم کن!
۳.۴k
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.