وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی

وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
مست با این، بغلِ آن شده باشی جایی
.
بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی
چون‌ که در آینه حیران شده باشی جایی
.
بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی
.
ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
.
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی
.
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!


#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۹)

حتما باد شعرهایی که برات سروده ام را به گوش بیدها رسانده که ...

اغلب فکر می کنیماینکه به یاد کسی هستیممنتی است بر گردن آن شخ...

نگاهت میکنمشکل نگاه ِفقیری به نانتشنه ای به آبمرده ای به زند...

من اینجا و تو آنجا دور بانو دو چشمت شعر نیشابور بانو ننوشید...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط