بخش دوم
🌹بخش دوم🌹
📢بسیار مهم📢
⛔️ حسین عبدهتبریزی هم در ساختار بازار سرمایه و نظام مالی ایران نقش برجستهای ایفا کرد؛ مدلی که امروز بخشی از بیاعتمادی مردم به بازار سهام، میراث همان نگاههاست.
⚠️ در همه سالهایی بعد که این افراد در رأس کار بودند، اقتصاد کشور نه با تفکر عدالتمحور و مردمی اداره شد، نه با پارادایم توسعه درونزا، بلکه با ترکیبی از سیاستهای شبهخصوصیسازی، اقتصاد رانتی، بدهیمحور و مصرفمحور پیش رفت.
⛔️ اقتصاد آزاد ناتمام، بازار ناقص، دولتی ناکارآمد و خصوصیسازی غیررقابتی، نتیجه همین پارادایم بود؛ پارادایمی که بسیاری از امضاکنندگان این نامه معمار آن بودهاند.
⚠️ از سیاستهای تعدیل ساختاری دهه ۷۰ که صنعت ایران را به حاشیه راند تا وابستگی شدید بودجه به نفت، از شتابزدگی در آزادسازی نرخ ارز بدون تقویت تولید تا نگاه سرمایهمحور و بیتوجه به عدالت اجتماعی، همه و همه دستپخت همان نگاه است.
✅️ تغییر پارادایم واقعی به معنای دل بریدن از اقتصاد نفتمحور، رانتمحور و غیرمولد است، یعنی ساختن اقتصادی که متکی به تولید، دانش، نوآوری و مشارکت مردم باشد. اقتصاد کشورمان نیازمند پارادایمی است که عدالت اجتماعی را در دل رشد اقتصادی ببیند، نه آنکه رشد را به امید سرریزکردن بر سر مردم دنبال کند.
✅️ تغییر پارادایم یعنی شکستن پیوند قدرت و ثروت، یعنی پایاندادن به همان خصوصیسازی رانتی که این چهرهها اجرا کردند. تغییر پارادایم یعنی دادن میدان به نسل جدید مدیران، نه بازگشت به مدیرانی که دههها فرصت داشتند، اما خروجی ملموسی برای مردم نساختند. مردم با پوست و گوشتشان آثار آن پارادایم را لمس کردند: تورم مزمن، کاهش ارزش پول ملی، رکود سرمایهگذاری، جهش قیمت مسکن، کوچ طبقه متوسط به زیر خط فقر.
بعضی از همین چهرههای پرطمطراق که امروز در قاب «بیانیه تغییر پارادایم» خود را منادی تحول و عدالت جا میزنند، باید پیش از هر سخنی در دادگاه پاسخگوی ترکفعلها و خسارتهایی باشند که مستقیم یا غیرمستقیم به جان و زندگی مردم تحمیل کردند.
کسی، چون عباس آخوندی که یک دهه حیاتی فرصت خانهدارشدن مردم را به باد داد و هیچ جایگزین عملی ارائه نداد، اگر قرار باشد از پارادایم سخن بگوید، پارادایمش باید در دادگاه روشن شود، نه در بیانیههای زیبا.
📢بسیار مهم📢
⛔️ حسین عبدهتبریزی هم در ساختار بازار سرمایه و نظام مالی ایران نقش برجستهای ایفا کرد؛ مدلی که امروز بخشی از بیاعتمادی مردم به بازار سهام، میراث همان نگاههاست.
⚠️ در همه سالهایی بعد که این افراد در رأس کار بودند، اقتصاد کشور نه با تفکر عدالتمحور و مردمی اداره شد، نه با پارادایم توسعه درونزا، بلکه با ترکیبی از سیاستهای شبهخصوصیسازی، اقتصاد رانتی، بدهیمحور و مصرفمحور پیش رفت.
⛔️ اقتصاد آزاد ناتمام، بازار ناقص، دولتی ناکارآمد و خصوصیسازی غیررقابتی، نتیجه همین پارادایم بود؛ پارادایمی که بسیاری از امضاکنندگان این نامه معمار آن بودهاند.
⚠️ از سیاستهای تعدیل ساختاری دهه ۷۰ که صنعت ایران را به حاشیه راند تا وابستگی شدید بودجه به نفت، از شتابزدگی در آزادسازی نرخ ارز بدون تقویت تولید تا نگاه سرمایهمحور و بیتوجه به عدالت اجتماعی، همه و همه دستپخت همان نگاه است.
✅️ تغییر پارادایم واقعی به معنای دل بریدن از اقتصاد نفتمحور، رانتمحور و غیرمولد است، یعنی ساختن اقتصادی که متکی به تولید، دانش، نوآوری و مشارکت مردم باشد. اقتصاد کشورمان نیازمند پارادایمی است که عدالت اجتماعی را در دل رشد اقتصادی ببیند، نه آنکه رشد را به امید سرریزکردن بر سر مردم دنبال کند.
✅️ تغییر پارادایم یعنی شکستن پیوند قدرت و ثروت، یعنی پایاندادن به همان خصوصیسازی رانتی که این چهرهها اجرا کردند. تغییر پارادایم یعنی دادن میدان به نسل جدید مدیران، نه بازگشت به مدیرانی که دههها فرصت داشتند، اما خروجی ملموسی برای مردم نساختند. مردم با پوست و گوشتشان آثار آن پارادایم را لمس کردند: تورم مزمن، کاهش ارزش پول ملی، رکود سرمایهگذاری، جهش قیمت مسکن، کوچ طبقه متوسط به زیر خط فقر.
بعضی از همین چهرههای پرطمطراق که امروز در قاب «بیانیه تغییر پارادایم» خود را منادی تحول و عدالت جا میزنند، باید پیش از هر سخنی در دادگاه پاسخگوی ترکفعلها و خسارتهایی باشند که مستقیم یا غیرمستقیم به جان و زندگی مردم تحمیل کردند.
کسی، چون عباس آخوندی که یک دهه حیاتی فرصت خانهدارشدن مردم را به باد داد و هیچ جایگزین عملی ارائه نداد، اگر قرار باشد از پارادایم سخن بگوید، پارادایمش باید در دادگاه روشن شود، نه در بیانیههای زیبا.
- ۷۷۹
- ۱۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط