خوناشام خشن من
خوناشام خشن من
رایا ویو :
بیدار شدم به ساعت یه نگاهی کردم
هوففففف خیلی زود بیدار شدم (🤓نه باباا)
یونگی کو
تو فکر بودم که در وا شد
یونگی:پرنسسم بیدار شدی
رایا :آره کجا بودی ؟
یونگی:این مهم نیست نفسم خانوادم دارن میان میخان ببیننت( از لب بوسی دش)
ساعت یک میان
رایا :چییییییی
باید من غذا درست کنم فهمیدی؟
یونگی:باشه هر جور تو بخوای پرنسسم
ساعت یک (وقتی خانواده یونگی اومدن )
......
میدونم کم شد اما حمایتا کمه حمایتا رو زیاد کنید تا فردا هم پارت بزارم🌷
بچه ها همین الان نگاه کردم تو پارت ها یه مشکلی پیش اومد جا به جا اومدن اول پارت بالا رو بخونین🌷🌷
رایا ویو :
بیدار شدم به ساعت یه نگاهی کردم
هوففففف خیلی زود بیدار شدم (🤓نه باباا)
یونگی کو
تو فکر بودم که در وا شد
یونگی:پرنسسم بیدار شدی
رایا :آره کجا بودی ؟
یونگی:این مهم نیست نفسم خانوادم دارن میان میخان ببیننت( از لب بوسی دش)
ساعت یک میان
رایا :چییییییی
باید من غذا درست کنم فهمیدی؟
یونگی:باشه هر جور تو بخوای پرنسسم
ساعت یک (وقتی خانواده یونگی اومدن )
......
میدونم کم شد اما حمایتا کمه حمایتا رو زیاد کنید تا فردا هم پارت بزارم🌷
بچه ها همین الان نگاه کردم تو پارت ها یه مشکلی پیش اومد جا به جا اومدن اول پارت بالا رو بخونین🌷🌷
- ۱.۳k
- ۱۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط