دنیای کاغذیم را

دنیای کاغذیم را...
سپردم دست قلم هایی که...
رقص روی سفیدی کاغذ را آموخته بودند...!!
دنیای خاکیم را..
سپردم دست پاهایی که...
دویدن را روی آن را خوب بلد بودند..!!
دنیای بیهودگی ام را..
سپردم دست خیال های باطلی که ..
شب را به روز خوب میدانستند چطور باید رساند..!!
دنیای گناهکاریم را...
سپردم دست خدایی که...
بخشیدن را خوب می دانست..!!
و دنیای دلدادگیم را...
سپردم دست تو که...
که..؟؟
که میدانی باید چه کرد با آن..؟؟
که میدانی...
بی وفا باشی میمرد دنیای بیچاره من..؟؟
دنیای کوچکی بود ولی پر از خواستن...
پر از خواهش
دیدگاه ها (۳)

روزهایی هست مثل پیرزن خم می شویروزهایی هست آدم با خودش بد می...

مخصوص دخترایی ک عشقشون ولشون کرده.تف توی این دنیای نکبت بارت...

زنی که به سکوت می رسدکم توقع نیست،نمونه نیست،قانع نیستبه این...

دیشب خواب دیدم تو آمده ای......و امروز گنجشکها چه شلوغبازاری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط