روزی به دلبری نظری کرد چشم من

روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد

عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
#سعدی
دیدگاه ها (۲)

بستم دهانِ پُر از شکوه را ولی...لعنت به این سکوت که فریاد می...

وقتِ خواب است ودلم پیشِ تو سرگردان است!شب بخیر ای نفست شرحِ ...

دو روزی با غم و رنج حوادث صبر...

اونجا که #علی_مقیمی میگه:َهوای پَر زدنم هست و شور و حالی نیس...

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزارا...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط