پسرک با لحن کمی عصبی لب زد این چیه تنت کارن تو چرا لباس ...
۲
پسرک با لحن کمی عصبی لب زد __:این چیه تنت کارن تو چرا لباس اتو پوشیدی تو چرا این وسط افتادی خونه چرا اینشکلیه
کارن دوید سمت کوک __:هیی دامادو من با آبجی رفتیم حموم میگم سری بعد تو هم بیا ترو خدا باشه 🥺🥺
کوک که به خاطر لحن کارن خندش گرفته بود و کلمه دامادو رو از رفیق کوک یاد گرفته بود
اما با ات رفته حموم
__:عمو ات چی تنش بود تو حموم
ات با سرعت جواب داد __:بیاین بریم کوک تو لباستو عوض کن. کارن توهم لباسمو بده
__:عمو از اون لباس کوچولوها بود که اون روز تو گفتی ... چی بود .. آها جا ممه ایی عمو اینا چیه
کوک که دیگه از شدت اعصبانیت سرخ شده بود
با لبخند خشمشو پوشوند و به سمت کارن رفت لباس اتو از تنش در آورد
پسرک با لحن کمی عصبی لب زد __:این چیه تنت کارن تو چرا لباس اتو پوشیدی تو چرا این وسط افتادی خونه چرا اینشکلیه
کارن دوید سمت کوک __:هیی دامادو من با آبجی رفتیم حموم میگم سری بعد تو هم بیا ترو خدا باشه 🥺🥺
کوک که به خاطر لحن کارن خندش گرفته بود و کلمه دامادو رو از رفیق کوک یاد گرفته بود
اما با ات رفته حموم
__:عمو ات چی تنش بود تو حموم
ات با سرعت جواب داد __:بیاین بریم کوک تو لباستو عوض کن. کارن توهم لباسمو بده
__:عمو از اون لباس کوچولوها بود که اون روز تو گفتی ... چی بود .. آها جا ممه ایی عمو اینا چیه
کوک که دیگه از شدت اعصبانیت سرخ شده بود
با لبخند خشمشو پوشوند و به سمت کارن رفت لباس اتو از تنش در آورد
- ۸.۸k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط