❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_⁴ ❦
جیمین: پس بریم
جونگکوک: اوکی
رفتن سوار ماشین شدن و رفتن عمارت گوانگ یعنی پدر ا.ت
*مکالمه بینشون توی ماشین *
تهیونگ: تا کی میخواید نقش بازی کنید که عاشق همدیگه اید
جونگکوک: نمیدونم
ا.ت: اگه بخواطر خانوادم نبود نگاه جونگکوکم نمیکردم
جونگکوک: باور کنید این به ننه باباش التماس کرده با من ازدواج کنه
جیمین:(درحال کنترل کردن خنده)
تهیونگ:(خنده ی اروم)
ا.ت: خفه شو پسره ی الدنگ
جونگکوک: چیشد کم اوردی
ا.ت: کوک رو عصابم راه نرو
جونگکوک: رو عصابت راه برم چی میشه
جیمین: تهیونگ بنفمونه حرف نزنیم(اروم)
تهیونگ: حق با توعه(اروم)
ا.ت: میبینی چی میشه
جونگکوک: کوچولوم یه وقت عصبی نشه (پوزخند)
ا.ت: ماشین و نگه دار (عصبی)
جونگکوک: نگه ندارم چی میشه
ا.ت: ش*ه*ی*د*ت میکنم (خودت ش*ه*ی*د چیکار کوک داری😐)
جونگکوک ماشین و زد کنار جاده که ا.ت پیاده شد جونگکوکم پشت سرش پیاده شد
جیمین: ریدی تهیونگ
تهیونگ: بیا بریم یه وقت دست به کاری نزنن ا.ت عصاب نداره
جیمین: راست میگی پیاده شو بدو.... بدو
جیمین و تهیونگم پیاده شدن که ا.ت دستی روی موهاش کشید و حرفه ای اسلحشو از پشت کمرش در اورد و جلوی کوک گرفت درسته اون همیشه اسلحه باهاش هست
تهیونگ: ا.ت چیکار میکنی
ا.ت: برید تو ماشین من با جونگکوک کار دارم
تهیونگ: ب.. باشه... جیمین بریم
جیمین و تهیونگ سوار ماشین شدن و نگاه جونگکوک و ا.ت میکردن
جونگکوک: چیه میخوای منو بکشی(پوزخند)
ا.ت: بس کن جونگکوک(عصبی با داد)
جونگکوک: بزن من امادم
ا.ت: ساکت شو
جونگکوک: ا.ت اول از داخل جاده بیا اینور فکر کنم حالت دوباره بد شده (جدی)
ا.ت: میخوام توی جاده بمونم ماشین بزنه بهم
جونگکوک: ا.ت من توی ماشین جدی نبودم بیا اینور
ا.ت: چیشد مستر جئون هوم؟
جونگکوک: ا.ت مراقب باش(داد)
همینجوری که داشتن بحث میکردن یه ماشین با سرعت اومد که جونگکوک دویید و ا.ت و بغل کرد که پرت شدن اونور ا.ت افتاد روی جونگکوک (امیدوارم منظورمو بفهمید)
تهیونگ: خ.. خوبید
ا.ت: من خوبم
جونگکوک: منم خوبم
تهیونگ: مطمئنی؟
ا.ت از روی جونگکوک پاشد
جیمین: جونگکوک دستت زخم شده
جونگکوک: بیخیال بریم منتظرمونن
جیمین: من رانندگی میکنم
ا.ت: ب.. ب.. بخشید
جونگکوک: چی
ا.ت: مگه کری گفتم ببخشید
جونگکوک: برای چی؟
ا.ت: جدیدا خیلی عصبی میشم
جونگکوک: اوکی
❥part_⁴ ❦
جیمین: پس بریم
جونگکوک: اوکی
رفتن سوار ماشین شدن و رفتن عمارت گوانگ یعنی پدر ا.ت
*مکالمه بینشون توی ماشین *
تهیونگ: تا کی میخواید نقش بازی کنید که عاشق همدیگه اید
جونگکوک: نمیدونم
ا.ت: اگه بخواطر خانوادم نبود نگاه جونگکوکم نمیکردم
جونگکوک: باور کنید این به ننه باباش التماس کرده با من ازدواج کنه
جیمین:(درحال کنترل کردن خنده)
تهیونگ:(خنده ی اروم)
ا.ت: خفه شو پسره ی الدنگ
جونگکوک: چیشد کم اوردی
ا.ت: کوک رو عصابم راه نرو
جونگکوک: رو عصابت راه برم چی میشه
جیمین: تهیونگ بنفمونه حرف نزنیم(اروم)
تهیونگ: حق با توعه(اروم)
ا.ت: میبینی چی میشه
جونگکوک: کوچولوم یه وقت عصبی نشه (پوزخند)
ا.ت: ماشین و نگه دار (عصبی)
جونگکوک: نگه ندارم چی میشه
ا.ت: ش*ه*ی*د*ت میکنم (خودت ش*ه*ی*د چیکار کوک داری😐)
جونگکوک ماشین و زد کنار جاده که ا.ت پیاده شد جونگکوکم پشت سرش پیاده شد
جیمین: ریدی تهیونگ
تهیونگ: بیا بریم یه وقت دست به کاری نزنن ا.ت عصاب نداره
جیمین: راست میگی پیاده شو بدو.... بدو
جیمین و تهیونگم پیاده شدن که ا.ت دستی روی موهاش کشید و حرفه ای اسلحشو از پشت کمرش در اورد و جلوی کوک گرفت درسته اون همیشه اسلحه باهاش هست
تهیونگ: ا.ت چیکار میکنی
ا.ت: برید تو ماشین من با جونگکوک کار دارم
تهیونگ: ب.. باشه... جیمین بریم
جیمین و تهیونگ سوار ماشین شدن و نگاه جونگکوک و ا.ت میکردن
جونگکوک: چیه میخوای منو بکشی(پوزخند)
ا.ت: بس کن جونگکوک(عصبی با داد)
جونگکوک: بزن من امادم
ا.ت: ساکت شو
جونگکوک: ا.ت اول از داخل جاده بیا اینور فکر کنم حالت دوباره بد شده (جدی)
ا.ت: میخوام توی جاده بمونم ماشین بزنه بهم
جونگکوک: ا.ت من توی ماشین جدی نبودم بیا اینور
ا.ت: چیشد مستر جئون هوم؟
جونگکوک: ا.ت مراقب باش(داد)
همینجوری که داشتن بحث میکردن یه ماشین با سرعت اومد که جونگکوک دویید و ا.ت و بغل کرد که پرت شدن اونور ا.ت افتاد روی جونگکوک (امیدوارم منظورمو بفهمید)
تهیونگ: خ.. خوبید
ا.ت: من خوبم
جونگکوک: منم خوبم
تهیونگ: مطمئنی؟
ا.ت از روی جونگکوک پاشد
جیمین: جونگکوک دستت زخم شده
جونگکوک: بیخیال بریم منتظرمونن
جیمین: من رانندگی میکنم
ا.ت: ب.. ب.. بخشید
جونگکوک: چی
ا.ت: مگه کری گفتم ببخشید
جونگکوک: برای چی؟
ا.ت: جدیدا خیلی عصبی میشم
جونگکوک: اوکی
۱۱.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.