بارالهاامشب منم مهمان تودست من دامان تویا قفل در وا می کنییا تا سحر دف می زنممن موج از خود رانده امکز بحر بیرون مانده امتاساحل آغوش توبی پا و سر دف می زنمشبتون خوش دلتون اروم