مینویسم

‍ مینویسم...
برای قلبی که شکست...
ودستی که دیگرتوان نوشتن ندارد...
و ذهنی که دیگر یارای فکر کردن نداشت...
مینویسم..
ازسرابی که همه هستی ام را به یغما برد...
و از طوفانی که خانه آرزوهایم راویران ساخت...
خانه ای که خراب شد کاخ آرزوهایم بود...
مینویسم...
ازبغض..
ازسکوت..
ازهرآنچه باید بشکند..
و شکسته شد .....
و هنر هیچ بند زنی اون رو بند نزد....
مینویسم...
از دردهای التیام نیافته...
ازبغض های بی صداشکسته...
از خفقان در گلو مانده .....
مینویسم...
ازتنهایی...
از خودم....
از من......
از دل تنهام...
از افکار نا بسامانم.....
مینویسم....
بجز نوشتن چیزی آرامم نمیکند...
تنهایی با دلم انس گرفته....
دیدگاه ها (۵۸)

سلام بر دوستان در پی پست تولد و کامنتت های تبریک بی نظیری که...

کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیستبا دل این قصه نگویم که به ...

سلام تولد دوتا ازعزیزان ویسه دوقلوهای عزیزی که همیشه معرفتشو...

غمی افتاده در جانم؛پریشانم پریشانمچرا میسوزم اینگونه نمیدانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط