یادداشت روز
#یادداشت روز
شهر خالي ...
شهر خالي ... اگر چه شلوغ است.
‹‹شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی›› اين مطلع تصنيف زيبايي است كه با صداي امير جان صبوري (خوانندهي افغاني) بعضا شنیده ایم
اگر چه حزن زيبايي كه در شعر و خوانش اثرگذار آن به لهجهي زيباي افغاني موج ميزند، شايد برخاسته از اندوه شاعري افغانستاني باشد كه شهر و كوچهاش را سالهاست جنگ تصاحب كرده است و از روح زندگي دور نگه داشته؛ اما مضامين بندهاي مختلف شعر، آن را براي هر فارسي زباني كه حزني از جايي خالي در دل دارد، قابل #همدلی كرده است.
مهاجرت دوستاني كه به هر دليل رفتن را ترجيح دادند، دلتنگي براي طبيعتي كه روز به روز بيشتر نابودش ميكنيم و از آن دور ميشويم، غيبت صفا و معنويتي كه اي بسا در فوران سرعت و دقت و سود و سرمايه كم رنگ شد،و........................... .
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهی دیدار میترسد
پنجهي خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهي هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت
آشنا ناآشنا شد، تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید
***
چشمهها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانهي ما را به دست کم گرفت
جامها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر نالههایم هیچکس گوشی ندارد
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
شهر خالي ...
شهر خالي ... اگر چه شلوغ است.
‹‹شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی›› اين مطلع تصنيف زيبايي است كه با صداي امير جان صبوري (خوانندهي افغاني) بعضا شنیده ایم
اگر چه حزن زيبايي كه در شعر و خوانش اثرگذار آن به لهجهي زيباي افغاني موج ميزند، شايد برخاسته از اندوه شاعري افغانستاني باشد كه شهر و كوچهاش را سالهاست جنگ تصاحب كرده است و از روح زندگي دور نگه داشته؛ اما مضامين بندهاي مختلف شعر، آن را براي هر فارسي زباني كه حزني از جايي خالي در دل دارد، قابل #همدلی كرده است.
مهاجرت دوستاني كه به هر دليل رفتن را ترجيح دادند، دلتنگي براي طبيعتي كه روز به روز بيشتر نابودش ميكنيم و از آن دور ميشويم، غيبت صفا و معنويتي كه اي بسا در فوران سرعت و دقت و سود و سرمايه كم رنگ شد،و........................... .
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهی دیدار میترسد
پنجهي خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهي هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت
آشنا ناآشنا شد، تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید
***
چشمهها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانهي ما را به دست کم گرفت
جامها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر نالههایم هیچکس گوشی ندارد
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
۸۷۵
۰۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.